تابستان سال 58 – استخر دانشگاه شیراز
زنی زیبا با لباس شنایی زیباتر به امید داشتن روزی زیبا و خنک در گرمای تابستان وارد استخر سرپوشیده دانشگاه می شود. خرامان به سوی رختکن می رود و لباسهایش را عوض می کند. از اتاقک کوچک کنار محوطه که بیرون می آید چشمش به مردانی می افتد که به سوی او هجوم می آورند و با مشت و لگد او را از محوطه استخر بیرون می کنند و شعار های ملی سر می دهند و استقلال آزادی جمهوری اسلامی از زبانشان نمی افتد و بانوی خونین و مالین را رهسپار حراست دانشگاه می کنند! بانویی که تا یکی دو سال قبل آزادانه در کنار همکلاسی هایش شنا می کرد.....
زمستان سال 69 شاید! – کتابخانه دانشگاه شیراز
دانشجویی جهت آماده شدن برای امتحانات پایان ترم دانشگاه عزم خود را جزم کرده است مبنی بر اینکه امروز را تا خود شب درس بخواند. کتابهایش را به همراه یک فلاسک چای برای درمان خواب آلودگی هایش برداشته و به سمت کتابخانه میرزای شیرازی می رود. به نگهبان دم در (که تازگیا اسمش شده حفاظت فیزیکی) سلام می کند و راهی سالن مطالعه همیشگی می شود. پایش را که داخل می گذارد با جیغهای بنفش دخترانی مواجه میشود که مقنعه ها را از سر کنده اند و تا چندی پیش به آسودگی مشغول مطالعه بودند و هم اکنون مردی غریبه به حریم آسایش آنان پا گذاشته و حجاب و عفاف آنان را زیر سوال برده است. جوانی که حتی نمی توانست اتفاقات پیش آمده را بررسی کند و پیش خود می گوید تا دیشب که سالن مطالعه یدونه بیشتر نبود چی شده که حالا خواهران و برادران داره؟؟؟؟؟
-بین زمستان 69 تا پاییز 87 شاید خیلی اتفاقا افتاده ولی بنده یا در جریان نبودم و یا خیلی برام عادی شده... –
آخر هفته ی اول پاییز 87- یکی از دانشکده های دانشگاه شیراز
بنده حقیر که در کلاسهای ساعت 8 صبح به زور حضور به هم می رساندم صبح چهارشنبه سرحال تر از همیشه راهی یکی از همین کلاسهای دهه 50 دانشگاه شیراز شدم. به خیال خودم این درس عمومی که بچه های رشته های دیگر را نیز شامل می شود می تواند بسیار جذاب باشد و عقاید مختلفی را به چالش بکشد. غافل از اینکه جمیع دانشجویان مقنعه و چادر به سرند و جنس مذکری این بین پیدا نمیشود! و من متعجب از اینکه پس چرا کلاسهای تخصصی قروقاطیه و کلاسهای عمومی جداست؟؟؟ الله اعلم!
بهار سال 91 – مرکز کامپیوتر دانشگاه شیراز
دختری درمانده و مستاصل موهای خود را می کشد تا کرحتی بدنش را از دست دهد و روی دست دوستانش پس نیفتد. 6 ماه اخیر را یک ضرب ازهمان سالن مطالعه ی تفکیک شده کتابخانه دانشگاه بیرون نیامده و برای رشته مورد علاقه اش در کنکور کارشناسی ارشد زحمت ها کشیده است. حالا که رتبه دلخواهش را به چنگ آورده و بدون شک می تواند در همان رشته به تحصیل ادامه دهد کاشف به عمل می آید که ظرفیت رشته مذکر در دانشگاه شیراز 10 نفر مرد و در دانشگاه تهران تنها 1 نفر مرد است! (البته ناگفته نماند که این دختر جسور با رشادت ها و تحصن های خود نظر مسئولین برای پذیرش مردان را برگرداند)
اوایل تابستان سال 91 – مجتمع رفاهی دانشگاه شیراز
مجددا بنده حقیر با مشاهده جشن باشکوه فارغ التحصیلی علوم پزشکی دانشگاه تهران از شبکه های وطنی، مشتاق و پر از ذوق کارت دعوت جشن فارغ التحصیلی را در دست داشتم و به همراه دوستانم راهی سالن مراسم شدیم و لباسهای مشکی زیبا و آراسته به ساتنهای فیروزه ای را پوشیدیم. متعجب از حضور پر شور دختران جویای احوال پسران غایب شدیم که کاشف به عمل آمد جشن دختران صبح و جشن پسران فارغ التحصیل عصر برگزار می شود! و کل مراسم به یک سخنرانی مفتضح و یک گروه موسیقی سنتی که آهنگ احمقانه ای را سر می دادند پایان یافت و از موسیقی، آتش بازی، جیغ و سوت از سر شادی، پرتاب پر افتخار کلاه ها و خلاء جدایی از دانشگاه که -ته دلمان را قلقلک دهد- نبود و همه جمیعا با گفته اینجانب مبنی بر "خاک تو سرشون با این جشنشون" موافق بودند!
هفته دوم تابستان سال 91 – محوطه میدان گونه دانشگاه شیراز
مجددا اینجانب برای اتمام پروژه کارشناسی قصد عزیمت دانشکده مربوطه را داشتم و به لحاظ بعد مسافتی زیاد از درب ورودی تا دانشکده باید مسیر را با اتوبوس می پیمودم. لذا به سمت یکی از اتوبوس های آماده راهی شدن دویدم که آقایی جلویمان در آمده و فرمودند: اتوبوس خانما اون طرف می ایسته. و من با دهان باز فقط او را مینگریستم و مدام می گفتم "آخه یعنی چییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یکی از فصل های سال 1404 شاید! – کلاسهای دانشگاه شیراز
من نیستم اما می توان تصور کنم که بین کلاسها پرده ای کشیده شده و.....
یکی از روزهای سال 1420
میتوان تصور کرد که در درب ورودی دانشگاه شیراز عینک های سه بعدی با شیشه های عظیمی داده می شود که- در مناطقی که واقعا نمیشود تفکیک جنسیت را اجرا نمود- زنان مردان را به شکل زن و مردان زنان را به شکل مرد ببینند و به گناه دچار نگردند!
پی نوشت: فکر می کنم مسئولین محترم دانشگاه این اصلو فراموش کردند که انسان ها نسبت به آنچه که منع می شوند حریص تر می گردند!!!!