می خوانم ایاک نعبد و ایاک نستعین

می اندیشم که چون معبودمی از تو نمی خواهم

چون خالقمی صدایت می کنم

من اگر از گل عروسکی بسازم

راه را برایش آنقدر باریک نمی کنم که بشکند از غم

حالا که خالقمی و حالا که شکستم زیر بار عبادت

فکر مسیر تازه ای باش که شدنی باشد

هراس این صراط که در مستقیم بودنش شکّم

صراطی که پر از سیاهی ریا شده

در سراشیبی زندگی با غرورم بازی ها می کند


 پی نوشت: دوستان عزیزم عید همتون مبارک باشه امیدوارم که نماز و روزه ی همتون قبول درگاه حق باشه......

پی نوشت بی ربط: واسم می خونی که " موهاتو بستی و من عاشقت شدم" میگم اگه موهامو باز کنم دیگه چی؟؟؟؟