قربونت برم خدا.....
دو روز وقت واسه زندگی کردن دارم و یقینا یک روزش یا جمعه ست یا به یه مناسبتی تعطیله و کسی جوابگوی کسی نیست. توی این یک روز مونده همه ی کسایی که باید سر جاشون باشن و جوابگوی زخمهام یا دیر میان سر کار یا دارن صبحونه می خورن یا خسته ی دیروزی هستن که به لطف الهی براشون تعطیلی خوشایندی بوده! توی این تک روز مونده سنگ رو سنگ بند نمیشه که یکی بپرسه بابا! کدوم سنگ بود که از آسمون بود یا از زمین نمیدونم پرت شد وسط عقل و دل ما و اینجوری شکوندمون!
ساعت 2 بعد از ظهر می شه و حتی سبزی فروشی ها هم واست تره نمی شمارن چه برسه به بانکها و شمردن اسکناس! ولی من فقط نصف روز وقت دارم که سهم آشفتگی هامو از دنیایی که واسم تنهایی رو رغم زد بگیرم......ببینم؟ کجای این شهر بانک شبانه روزی پیدا میشه ؟
بانکها تعطیل..... اداره ها تعطیل..... ولی کاغذی که روش سهم من نوشته شده و چند تا مهر و امضاء تاییدیه هم داره توی دستام داره بیداد میکنه...... کجا ببرم زخم روزگارمو؟؟؟؟ کجا ببرم دلتنگی هامو؟؟؟؟؟ کجا ببرم حرفهای حق و ناحقی که پشت سرم میزنن؟؟؟؟ کجا ببرم سند سهمی رو که حقمه؟؟؟؟ هر جا زنگ میزنم یه خانومی که صدای مردونه داره از اون ور خط میگه مشترک مورد نظر یا نمیخاد باهات حرف بزنه یا رفته مرخصی تا تعطیلی دیروزش دوروزه بشه!!!!
شب شده.... آخه من دردمو به کی بگم؟؟؟؟؟
.
.
.
یه مسجد روبرومه.... خدا شبانه روزیه!
پ.ن۱: رمضان مبارک...
پ.ن۲: دلم برای دانشگاه و شیطنتهاش خیلی تنگه![]()
پ.ن۳:مردم خسته نمیشن اینقدر پشت سر آدم حرف میزنن؟؟؟؟ من به این نتیجه رسیدم که میزان ریش افراد با میزان جانماز آب کشیدنشان همبستگی مثبت معنادار داره!!!!!!