سلام به همه ی دوستان همیشگی و یاران با وفای خودم.... ای بابا از این سلام های کلیشه ای؟؟؟  چی میشه سلام رو با نوید یه حس شادی بخش شروع بشه؟؟؟؟ پس اینجوری شروع میکنم....

شب همتون بارونی...... سلام.....

اینم از رشته ی نون و آب دار ما... کارمون به جایی رسیده که در مقطع لیسانس ، با عبور از سه ترم و در آستانه ی ترم چهارم..... باید آزمایش علوم دوم راهنمایی رو اجرا کنیم.....

شاهکار امروز اکیپ رسپینا غیر از این نمیتونه باشه..... ( respina اسم اکیپ ما توی دانشگاه هستش.... یعنی پاییز ....به زبان سانسکریته......)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خدا میدونه که این کار تفریحی چقدر بهمون لذت داد..... و شاید حالا توی سن ۲۰ سالگی خیلی بهتر بتونم مفهوم رسانایی رو درک کنم!  آبجی محبوبه که همون اول همه ی سیستمو با سوزوندن میله ی شیشه ای مزین فرمودند.....ولی من هنوزم فکر میکنم رسانایی شیشه بیشتر از فلزه!!!!!!!!

توی این آزمایش چیزی که از همیشه جالب تر بود اینه که همه ی خنده های امروز واسه این بود که میدونستیم کارمون اشتباهه..... یعنی شاید وقتی دوم راهنمایی بودیم و این آزمایش رو انجام میدادیم هیچ وقت به کارمون نمیخندیدیم و با جدیت هر چه تمام تر کارمون رو دنبال میکردیم و حتی از اینکه اشتباه کردیم ناراحت می شدیم .... ولی حالا توی یه مقطع زمانی.... وقتی که دوباره داشتیم اشتباهات هفت سال پیش رو تکرار میکردیم .... از اونها می خندیدیم......  اون موقع با اشتباهاتی که انجام میدادیم یه اصل تازه رو یاد گرفتیم.... رسانایی فلز بیشتر از شیشه ست.... و این اصل برامون درونی شد..... کاشکی که بدونیم تجربه های زندگی وقتی برامون درونی میشن که اشتباهاتو پشت سر بذاریم!!!!!!!!!!!!!


پ.ن: من تونستم با این آزمایش یک اصل دیگه رو هم کشف کنم...... سرعت آتش گرفتن شیشه بیشتز از فلزه.... البته به همت خواهر محبوبه!!!!

پ.ن۲: داداشم.......

قسم به موی سیاهت چنان پریشانم

که هرچه غیر تو از خاطرم فراموش است

پ.ن۳:

 

حداقل تا آخر امتحانات ترم