دریا
منتظرم تا بتونم دوباره موجهاشو ورق بزنم و توی آبی اشتیاقش غرق بشم.
کفشامو در بیارمو و آزاد از دنیایی که اسارت رو برام رقم زده قدم بزنم.
دلم برای طلوع صورتی رنگ تنگ شده..... میخوام دستامو دراز کنم و خورشیدی که بهم چشمک میزنه رو توی دستام بگیریم.
دلم میخواد که با سرانگشت امیدم اسممو روی دل خیس شنها بنویسم.....
میخوام مثل فیلمها بزنم به دریا......... اونقدر برم که کسی منو نبینه..... و قطره هایی که توی هربار ورق زدن موجها توی صورتم میخوره رو بو کنم.
دستمو روی پوست لطیفش بکشم.....
میخوام اونقدر دریا رو زیر و رو کنم که بهترین صدف رو بیارم بیرون..... دلم میخواد توی قلب صدف مرواریدی از عشق پیدا کنم.....
دلم میخواد غرق موج چشماش بشم...... میخوام از این غروب حسرت تا یه طلوع دوباره پل رنگین کمونی بزنم!
دلم هوای دریا رو کرده!
پ.ن۱: ولادت حضرت فاطمه (س) و روز زن رو به همه تبریک میگم. 
پ.ن۲: دلم برای به گل و نوشته هاش تنگ شده... واقعا غافل گیرمون کرد! آخه چرا بلاگتو حذفیدی؟