شهر سرد
در شهری از شیشه و سنگ اقامت گزیده ام
شهری که تابستان همیشگی است
فصل دیگری وجود ندارد
هر چه دنبال باغ گشتم
اثری از آن نیافتم
مردم این شهر زیر حرارت و غبار ساکت و خاموشند
و اگر هم گاهی با تو صحبت کنند فقط می پرسند:
ساعت چند است؟!
+ نوشته شده در چهارشنبه ششم خرداد ۱۳۸۸ ساعت 9:20 توسط فرشته
|