اینقدر به خوردمون دادن که داریم بالا میاریم همه رو

کاش حداقل کاری به ریخت و قیافمون نداشتن تا ماهم کمتر بهش توجه می کردیم و حواسمون پرت زندگیمون میشد. .... به گذشته و آینده ای که نه سر داره و نه ته!!!!

یه غم گنده شده بختک و افتاده رو جونم

افتاده رو جون عقلم

از هر طرف که بگیریش از اون طرف در میره این غم لعنتی

کاش نداشتیمش

....

وقتی هنوز غرق قاجاریم، ذهنمون جسممون ایده آلهامون قاجاریه، جنگیه،‌قحطی زده ست چه توقعی داریم واسه جهان سومی نبودنمون؟؟؟؟

سوزوندن بابا جوونارو..... یه روزیم من میسوزم.... فعلا که از ته داغم!!!!!



پی نوشت: آنچه خواندید خط خطی های بی اعصاب من (با سانسور) بعد از تماشای فیلم طهران - تهران بود.